ممکنه شما هم بعضی وقتا دلتون بخواد از ترس سکته کنید و در حد مرگ آدرنالین ترشح بشه تو مغزتون. ممکنه دلتون هیجان بخواد و بخواید که شبا کابوس های عجیب و غریب ببینید. حالا شایدم ندونید که چجوری میشه به این مرحله از عرفان رسید و دنبال یه راه باشید. ما بهتون اتاق فرار رو پیشنهاد میکنیم! تو اتاق فرار با کلی چالش رو به رو میشید و کلی هم می ترسید. قبلا مفصلا درباره اتاق فرارهای آمریکا رو بهتون گفتیم و الان میخوایم اتاق فرارهای اروپا رو خدمتتون معرفی کنیم.
اتاق فرار هایی که توی شهر لیسبون وجود دارن، با بازیگرهای حرفه ای و معماهای پیچیده ای که در مورد شهر گم شدهی آتلانتیس وجود داره، بازی کننده ها رو به طرز شگفت انگیزی هیجان زده میکنه. اما این هیجان ترسناک هم هست. آخه توی این اتاق ها، به غیر از شما و دوستاتون و معماهای پیش رو، چیزهای دیگه ای هم وجود دارن. چیزهایی که وجود شما رو در اونجا حس می کنن و به طرفتون قدم بر می دارن!
تحقیق: تنها کاری که باید بکنین اینه که هر طوری که می تونین به خونه ساموئل وارد بشید. در ادامهی بازی چیزهای بیشتری در مورد این شخصیت مرموز کشف می کنین. فقط یک ساعت وقت دارید تا جواهرات آتلانتیس رو که توی خونه ساموئل وجود دارن بردارید، وگرنه مهمترین مدارکی رو که بشه باهاش دلیل گم شدن شهر آتلانتیس رو کشف کرد، از دست میدین!
معبد ممنوعه مونتزوما: یک پروفسور و باستان شناس در دانشگاهی که توش درس می خونید سال ها پیش در سفری به مکزیک برای کشف راز تمدن آزتک ها به طرز مرموزی مفقود شده. حالا کار شما اینه که راز گم شدن این پروفسور رو پیدا کنید. تو این راه، به دنیایی از معماهای پیچیده می رسین، حالا کار شما اینه که این رازو کشف کنین. اما حواستون باشه! بعضی ها برای دونستن این راز حاضرن آدم بکشن! پس با احتیاط قدم بردارین!
یونان
شهرت اتاق فرارهای یونان، به ماجراها و حوادث اوناست. فکر می کنین برای رفتن به کدوم یک از این اتاقهای فرار هوش و جرات کافی رو دارید؟
راز زیرزمین: توی یک اتاق کاملا تاریک، با هر قدمتون ردی از خودتون به جای می ذارین و غبارهای روی عروسک های قدیمی رو به هوا پخش می کنین. ولی وایسا ببینم، اگه رو عروسکارو غبار گرفته پس بچهها با چی بازی میکنن؟! اینجاست که می فهمین تو چه کابوسی گیر افتادین!
کراکن رو آزاد کن: افسانههای محلی خبر از یه موجود غول پیکری به نام کراکن توی دریای کارائیب میدن که به کمین افرادی که پا به ساحل میذارن نشسته، اما شایعه هایی هم وجود دارن که میگن این موجود میتونه به دست آدم ها اهلی بشه و هر کسی که بتونه اونو اهلی کنه، فرمانروای دریا میشه. در این اتاق با پیچیده ترین حوادث و حقه هایی رو به رو میشین که فقط کشف حقایق میتونن شمارو از شر اونها خلاص کنن.
اسپانیا
اسپانیا اتاق فرار های خیلی زیاد و متنوعی داره. دیگه به خودتون بستگی داره که کدوم رو انتخاب میکنین و میخواین با چه موجودات و معماهایی توی اتاقها روبرو شین.
زامبی ها: فکر می کنید از اون جایی که تا حالا تو زندگیتون زامبی ندیدین، از این به بعد هم نمی بینین؟ کاملا در اشتباهید! توی این اتاق فرار، زامبی ها شهر رو تسخیر کردن و الان هم دارن به سراغ خونه ای میان که شما و دوستاتون اونجایین. تنها راه نجات از مردگان حریصی که تشنه مغزهای توی جمجمه تون هستن، حل کردن یک سری معما و پازله تا بتونین از زامبی ها جلو بیوفتین و شهرو از دستشون نجات بدین.
یتیم خونه: جداً میخواین بدونین که چی به سر بچه های یتیم خونهی وسط جنگل اومده؟ فقط کافیه وارد این اتاق بشین تا داستان شیطانی یتیم خونه صدای قلب شما رو به گوشتون برسونه. مغزتون رو هم اگر تو اتاق فرار زامبیها از دست ندادین، با خودتون ببرید. به کارتون میاد!
دانشمند دیوانه: یک دفعه چشماتون رو باز می کنین و می بینین که با دوستاتون توی یک اتاق گیر افتادین! جریان اینه که یه دانشمند دیوونه برای اینکه بتونه آزمایش های احمقانه و خطرناکش ر روی شما انجام بده، توی این اتاق اسیرتون کرده. حالا انتخاب با شماست. یا به دنبال سر نخ برای فرار از این اتاق بگردین، یا این که بشینید ببینید هر کدوم از این مواد روی بدن شما چه واکنش هایی دارن!
سرزمین عجایب: اشتباه نکنین! این سرزمین عجایب قرار نیست مثل اون چیزی که آلیس باهاش روبرو شده بود باشه. توی این اتاق آلیس که گم شده، از خرگوش سفید هم که خبری نیست. تو این اتاق کلاهدوز دیوانه با همان لبخند شیطانی انتظار شما را می کشه! ملکه سرخ هم همین دور و بره!
فرانسه
خودتون رو برای اتاق فرارهای ترسناک و جذاب فرانسه آماده کنید! تو این اتاق ها فقط باید به ترستون غلبه کنین تا بتونین معماهای عجیب غریبی رو که در جریان داستان باهاشون روبرو میشین رو حل کنین. اما مگه ترس و اضطراب میذاره فکر کنین؟؟؟؟
هواپیما: این بازی خوراک اوناییه که جرات انجام کارهایی مثل سوار شدن به هواپیمایی با فضایی پر از استرس و اضطراب، رو داشته باشن. فقط یادتون نره کمربندتون رو ببندین و در امن ترین(!) وسیلهی نقلیه، معماهای پیش روتون رو حل کنین و به مراحل بعدی برسین.
سردابه پاریس: داستان سردابه مشهور پاریس برای خیلی از کارآگاه ها همیشه موضوع جذابی بوده. هر چند که تا حالا هیچ کدومشون نتونستن راز 6 میلیون اسکلتِ توی سردابه رو کشف کنن. تو این فضای تاریک و خطرناک شما و دوستاتون باید به دنبال راز قتل این همه آدم توی این سردابه که دهه هاست برای خیلی ها مرموز مونده، بگردین. وقتی هم که این ریسک رو قبول کردین،حتما عواقبش رو هم در نظر گرفتین. البته یک حقیقت در مورد این سردابه وجود داره: هیچکس دلش نمیخواد زیاد اونجا بمونه!
تو این بلاگ میخوایم به معرفی یکی از ترناکترین و هیجان انگیزترین بازیهای دنیا بپردازیم. بازی p.t ساختهی آقای هیدئو کوجیما.
اجازه بدید از خالق اثر ، کوجیما شروع کنیم. هیدئو کوجیما ، متولد ۲۴ اوت ۱۹۶۳ یعنی می شه گفت اول شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در توکیو ، ژاپن در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود ... ؟ نه ما از خانواده اش دیگه جدی خبری نداریم. اونچه از خانواده ی کوجیما می دونیم اینه که کم تو ژاپن مهاجرت نکردن و از وقتی که هیدئو حداقل بدنیا اومده ، ۲ مرتبه ، از توکیو به شیراساکی در مرتبه ی اول و در مرتبه ی دوم از شیراساکی به کاوانیشی مهاجرت داشتند.
این آقای هیدئوی جوان ، از همون اول مغزش خوب کار می کرده ! و از همون اول هم می دونسته تقریباً جاش کجاست. کلاً به سینما و تصویرگری علاقه داشته و شاید چون به خودش باور نداشته اول تو سرش بوده که بازیگر شه . کمی که بزرگتر می شه و افکار مریضش ( ما اینجا از لفظ مریض بودن افکارش به نیت تمجید و استثنایی بودنش استفاده کردیم ) با دایره ی لغت بیشتری مواجه می شه ، تصمیم می گیره بنویسه ! اون داستان های کوتاهش رو برای مجلات ژاپنی ارسال می کرده و مثل دوران بلوغ هر هنرمند نابغه ی دیگه ای ، نوشته های این دوستمون هم به چشم مجله ها نمیاد و هرگز چاپ نمی شه ! البته الآن می گن دلیلش این بوده که اون مجله ها دنبال داستان های ۱۰۰ صفحه ای بودن و داستانهای هیدئو کوجیما اصولاً سه برابر حجم داشته، ولی شما به ما بگید این آخه دلیل می شه ؟!
خلاصه بریم جلوتر ، قسمت بعدی از زندگی کوجیما خیلی شبیه خودش نیست و فکر کنم به اصرار خانواده در دانشگاه دوره ی اقتصاد رو شروع می کنه. هرچند در همین مدت به نحوی خودش رو با فعالیت های فیلم سازی هم سرگرم می کنه. اما هرچه جلوتر می ریم ، این جاش رو دیگه باید از دوستان و هم دانشکده ای هایش بپرسیم که چطور هیدئو بار دیگه به علایقش فرمون می ده و از فیلم سازی و کارگردانی که آخرین هدفش بوده، در سال چهارم دانشگاه به یکباره دست از تحصیل اقتصاد می کشه و نه فقط خانواده که دوستانش رو هم شگفت زده می کنه !
هیدئو کوجیما در سن ۲۳ سالگی وارد شرکت بازی سازی کونامی می شه و پروژه ی متال گیر استارت می خوره. می خوام بگم قبل از اینکه کوجیما برای خودش کوجیما بشه ، اینکه ۲۳ سالگیت رو با کونامی شروع کنی، آرزوی خیلی از ما بازی دوست ها می تونه باشه . درسته ؟ فقط یک سال زمان می بره و متال گیر در سال ۱۹۸۷ در ژاپن و اروپا عرضه می شه و کلییییی سر و صدا می کنه. و خیلی جای سؤال برای سازنده هاش نمی گذاره و بدون وقفه در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۸ ، سری های دوم و سوم متال گیر با پسوند سالید اسنیک و سالید عرضه ی بازار و این مرتبه روی کنسول پلی استیشن اجرا می شه ! و بوووممم !!! کوجیما به هدفش می رسه و دیگه تبدیل به یک چهره ی مشهور بین المللی در این صنعت می شه !
ازونجایی که این دوستمون صرفاً یک هنرمند عشق هنر و چل و دیدونه نبوده ، و تحصیلات دانشگاهی در زمینه ی اقتصاد داشته ، برخلاف خیلی از هنرمندای دیگه حواسش به جیبش هم بوده و خیلی سریع شرکت کوجیما پروداکشنز رو به عنوان تابعه ای از کمپانی کونامی ثبت می کنه و به بازی می آره.
همکاری این شرکت با کونامی تا سال ۲۰۱۵ ادامه داشت و آخرین کار مشترکی که عرضه شد کماکان از سری بازی های متال گیر بود که سی و یکمین سری از بازی های این مجموعه در سیستم عامل های مختلف محسوب می شد و اسمش بود متال گیر ۵ : فانتوم پین.
اما ! اما این وسط یک کار نصفه نیمه ی دیگه ای هم بود که هرچند این جدایی باعث شد کار شهید شه به نحوی و هیچ وقت نه تنها نسخه ی نهایی بازی عرضه نشد ، که حتی دموی بازی هم از فروشگاه پلی استیشن حذف شد ! و این بازی چیزی نیست جز بازی P.T. از سری بازی های سایلنت هیل کونامی.مجموعه ای که به خودی خود یکی از سری بازی های مشهور کمپانی کونامی بود و این مرتبه با حضور کوجیما در بخش کارگردانی و طراحی می تونست به یکی از مادگارترین بازیهای طول تاریخ این صنعت تبدیل شه ! باور کنید اغراقی در کار نیست ! کافیه شما با دموی این بازی که در ۱۲ اوت ۲۰۱۴ عرضه شد و فقط ۳۰ دقیقه زمان داشت آشنا باشید. خیلی ها جرأت بازی کردنش رودر شب یا تنهایی نداشتن و حتی باور کنید خود بنده ! بازی رو در حالت بی صدا و MUTE نهایتاً تونسته ام تموم کنم.
این بازی که قطعاً مثل مابقی سری های بازیش در ژانر ترس و وحشته ، با کارگردانی کوجیما جداً از جلوه های ترس نمی گیم جدید اما ویژه ای برخورداره که شاید صرفاً ترکیب دقیق و زمان شناسی عالی در طراحی بازی موجب می شه تا این اندازه ترس بر شما غلبه کنه.
داستان ازونجایی که ماهیت بازی یک دمو قرار بوده باشه خیلی واضح مطرح نمی شه و خیلی سر و ته خاصی نداره. شما وارد یک خونه ای می شید با یک پلان عجیب و غریب و از طریق آنچه از صدای رادیو پخش می شه صرفاً متوجه می شید که یک مرد در این خونه مرتکب قتل همسرش و دو فرزندش شده. و به دو مورد قتل مشابه دیگر هم در سطح شهر اشاره می شه ( اینجا همونجاییه که ما ایده ی اتاق فرار MY NAME IS SIDNEY رو برای سناریوی ترسناک دوممون ایده گرفتیم که در عین حال که داستان به داستان اتاق فرار DEAD END متصل و مرتبطه ، ترتیب در بازی مطرح نباشه و پیش شرط و پیش نیازی برای تجربه ی هر یک از بازی ها وجود نداشته باشه ). در این بازی بر خلاف دیگر سری بازی های سایلنت هیل ، تصویر بصورت اول شخص نمایش داده می شه و کاراکتر شما از هیچ ابزار و توانایی خاصی برخوردار نیست و همین مواجه شدن شما با هر اتفاق ماورا طبیعتی رو بخصوص اگر روح خصمانه ی لیزا باشه ، سخت تر و ترسناکتر می کنه.
جالبه بدونید در طراحی ظاهر کاراکتر لیزا ، کوجیما از دو شخصیت Yurei و Ubume فرهنگ سنتی ژاپنی استفاده کرده و بهتون پیشنهاد می کنم اگر می خواید بیشتر خودتون رو بترسونید حتماً این دو اسم رو گوگل کنید و یا راجع بهشون بخونید و یا به دیدن نقاشی ها و تصویرها اکتفا کنید ! چرا یه ملیت یه همچین شخصیت های ترسناکی باید تو فرهنگ کهنش داشته باشه آخه ؟!!! واقعا چرا ؟!
بگذریم. شما صرفا در بازی حرکت می کنید و در تصویر می تونید زوم کنید که با انجام یک سری مشاهدات صرفاً در بازی پیش می روید و هربار که از زیر زمین خانه خارج می شوید، دوباره خودتون رو در سردر ورودی خونه می بینید.
شبها یکی پس از دیگری سپری می شوند تا در نهایت در اصلی منزل باز می شه و شما بالاخره هر ساختمان خارج و به خیابان راه پیدا می کنید. اینجاست که دموی کات سین و تریلر بازی نمایش داده می شه ، و دو چیز توجه شما رو بخودش جلب می کنه ، اسم بازی سایلنت هیل و البته نقش آفرینی نورمن ریدس در بازی ! اومدم بگم حیف ! که این بازی نسخه ی کاملش عرضه نشد که ما از بازی نورمن ریدس لذت ببریم که خوب، کوجیما بعد از جداییش از کونامی و ساخت بازی Death Stranding با کمپانی خودش ، این جای خالی رو پر کرد و می تونید حسابی با نورمن ، نقش آفرینیش و شکلک هایی که تو آینه اتون در میاره خودتون رو راضی کنید.
خیلی بیشتر از این حرفها می شه از کوجیما ، سایلنت هیل ، دث استرندینگ و دیگر اسمها و موضوعاتی که در این بلاگ مطرح شد براتون بگیم ، اما باشه برای بلاگ های بعدی شاید.
در آخر، آنچه در اتاق فرار DEAD END از مجموعه ی اسکیپ کیوب طراحی شده ، عیناً طراحی و بازسازی همین بازیP.T. با المان های حتی الامکان یکسان و روایت داستانی کاملاً برابر است. پس خیلی دنبال داستان روشنی نباشید ، دنبال چرا ها نباشید و صرفاً انچه کوجیما برای مخاطبینش در مانیتور کونسول های بازیشون طراحی کرده رو ، اینبار در واقعیت لمس کنید و تجربه کنید.
منبع: بلاگ اسکیپ کیوب
ما قصد داریم تا در بلاگ های مختلف براتون از گوشه و کنارهای جنگی بگیم که برای چه کسایی که تجربه اش کردند و چه کسایی که فقط ازش خوندن و شنیدن، هنوز مثل یک کابوس باور نکردنی جلوه می کنه. خیلی خلاصه بهتون بگم ، فرض کنید دارید با دوستاتون مونوپولی بازی می کنید ، وسط بازی هرکی مدام تیز بازی در بیاره و جر بزنه ، ولی به جایی برسه که همه صبرشون سر برسه و از روی لجبازی یا عصبانیت و هرچیزی ، تمام شرطهای دوستی قبل بازی رو فراموش کنن ، بزنن زیر میز و یهو با هم گلاویز شن ! همین اندازه واقعاً پیش بینی نشده !
خوب اجازه بدید قبل از هر چیز تاریخی که به عنوان دوره ی جنگ جهانی دوم در تاریخ ثبت شده رو قید کنیم. آنچه ثبت شده اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ هست یعنی ۹ شهریور ۱۳۱۸ تا ۱۱ شهریور ۱۳۲۴. توی تاریخ شمسی جنگ جهانی حتی یک روز طولانی تر جلوه می کنه و مدت جنگ رو جای ۶ سال و ۱ روز ، ۶ سال و دو روز نشون می ده. ولی اگر کسی ازتون پرسید جنگ جهانی چقدر بطول انجامید تیزبازی در نیارید و همون ۶ سال و ۱ روز رو جواب بدین. بگذریم ، خیلی رو تاریخ شمسیش حساس نشید که تو همون تاریخ های میلادی ای که بهتون گفتم هم کلی جای بحث هست.
یکی از سناریوهایی که حتماً پیشنهاد می شه در مجموعه ی اتاق فرار های اسکیپ کیوب بازی کنید و باید با تعداد بالا ( حد اقل ۶ نفر ) تجربه اش کنید ، سناریوی BEHIND THE BARS هست.موضوع کلی این سناریو فرار از زندانه ، و خیلی دلهره آور و بعضی جاها ترسناک حتی طراحی شده، اما ماهیت اصلیش از اونجایی شکل می گیره که شما در یک زندان نازی در برلین زندانی هستید. پس قطعاً آنچه سناریو در طراحی فضا، دکور ، داستان و معماها ازش تبعیت داره ، موضوعیت جنگ جهانی دومه.
همونطور که براتون مثال زدم ، اگر اون بازی مونوپلی رو مدنظر قرار بدید ، شما می تونید شروعش رو از بلند شدن میز و ریختن مهره ها در نظر بگیرید. یا می تونید از وقتی نشستید پای میز برای بازی درنظر بگیرید یا مثلاً از اولین کری خوندن هایی که تو بازی یا قبل بازی پیش اومده یا حتی از اولین جر زنی هایی که تو بازی رخ داده در نظر بگیرید. در واقعیت هم برای درنظر گرفتن تاریخ شروع جنگ جهانی دوم، همین اندازه و با همین منطق ها، نظرها و تاریخ های متفاوتی وجود داره.
اول سپتامبر ۱۹۳۹ که خوب تاریخ شروع حمله ی آلمان به لهستانه. زمانی که هشدار بریتانیا به آلمان نادیده گرفته شد و نهایتاً در تاریخ ۳ سپتامبر کشورهای بریتانیا، فرانسه، استرالیا و نیوزیلند رسماً با آلمان اعلام جنگ کردند و پس از گذشت چند روز اتحادیه ی آفریقای جنوبی در ۶ام و کانادا در ۱۰ سپتامبر به جمع کشورهای نام برده اضافه شدند.
برخی اما ایتالیا و حمله ی ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ رو آغازگر جنگ جهانی دوم می دونن و دسته ی سوم هم
جنگ دوم ژاپن و چین در تاریخ ۷ ژوئیه ۱۹۳۷ و یا حتی عقبتر از اون حمله ی ژاپن به منچوری در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۱ رو شروع جنگ جهانی دوم می دونن.
بیشتر مثل اینکه بر می گرده به اینکه شما بخواید چه کشوری رو از متحدین بیش از بقیه مقصر جلوه بدید. ما راستش نظرمون به گروه سوم نزدیکتره و اون رو صرفا تاریخ شروع جنگ جهانی دوم نمی دونیم که معتقدیم پایان این جنگ جهانی هم به نحوی همین روز رقم خورده.
شاید جنگ های ژاپن و چین از محوریت جنگ جهانی دوم نبود ، اما با شروع جنگ در اقیانوس آرام به بخشی از جنگ جهانی دوم پیوست و شاید در واقع این متحد آلمان، کشور ژاپن بود که موجب شد تا کشور آمریکا بی طرفی خود را کنار بگذارد یا حتی زودتر از آنچه مدنظر داشت کنار بگذارد و وارد عمل شود و شمارش معکوس شکست آلمان نازی کلید بخوره. جدا از اینکه ژاپن اون سالها با ژاپنی که امروز می شناسید خیلیییی فاصله داشته و اصلاً این اندازه گوگولی و معصوم نبوده و از قضا توهم امپراتوری جهان رو در سر داشته ، اما اولین و نزدیکترین هدفی که در سر داشت به زانو در آوردن و سلطه بر چینی ها بود. آنچه روز بروز ژاپن رو خشمگین تر از پیش می کرد ، حمایت مالی ای بود که کشورهای آمریکا ، بریتانیا و شوروی به عنوان سه ابرقدرت از چین داشتند. آمریکا در این بین از سال ۱۹۳۹ معاهدات تجاری خود با ژاپن رو قطع کرد و کمی بعد از ژوئیه ۱۹۴۰، فروش سوخت به این کشور رو هم تحریم کرد و این محدودیت ها فشار زیادی به اقتصاد ژاپن وارد کرد. در سال ۱۹۴۰ در واقع علی رقم حمله های پراکنده ای که ژاپن به چین داشت ، سرانجام این نبردها به بن بست رسیده بود و ژاپن می بایست استراتژی جدیدی پیش رو می گرفت. بنابراین تصمیم گرفت تا با اشغال شمال هندوچین ، علاوه بر قطع کردن خطوط ارتباطی چین و تضعیف حریفش ، برای حمله به مستعمرات اروپایی ها هم در موقعیت بهتر و استراتژیکتری قرار بگیره . و همین حرکت موج دوم تحریم های آمریکا علیه ژاپن رو به همراه داشت. فروش آهن، فولاد و قطعات مکانیکی بلافاصله تحریم شد ! اما هرچه آلمان در اروپا بیشتر پیشروی می کرد ، ژاپن هم بیشتر برای فشار به اروپایی ها در جنوب شرق آسیا تشویق می شد، تا جایی که دولت هلند حاضر شد تا از هند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپن بفروشد. اما این مذاکرات در باقی موارد و منابع دیگر نتیجه نداشت و ژاپن که گفتیم روحیه اش با آنچه ازش در دنیای امروزی مطلع هستید خیلی متفاوت بود ، زیر بار نرفت و برای فشار آوردن به هلند و بریتانیا به جنوب هندوچین حمله ور شد. در پاسخ به این تهدید این مرتبه ایالات متحده آمریکا ، بریتانیا و تمامی کشورهای اروپایی تمامی سرمایه های ژاپن رو توقیف کردند و تحریم همه جانبه ی نفتی علیه ژاپن رو آغاز کردند. اگر نگیم ژاپن اون موقع شبیه ایران امروز بوده ، حداقل می تونیم بگیم برخورد دنیا با ژاپن اون روزها گویا خیلی شبیه به برخورد امروز همون کشورها با ایران امروزیه. این طور نیست ؟
اولین اشتباه ژاپن در حق متحد خودش همین جا رقم می خوره ، که مجبور می شه برنامه ی تهاجمیش علیه شرق دور شوروی رو که برای بهره برداری از وضعیت جنگی در غرب برنامه ریزی شده بود به واسطه ی همین تحریم ها کنار بگذاره. علی رقم اینکه آلمان نازی در حال تدارک حمله به شوروی بود و نیروهای زیادی رو در مرز با شوروی مستقر کرده بود ، معاهده ی عدم تعرض شوروی و ژاپن در آوریل ۱۹۴۱ بین دو کشور امضا می شه. اگر گیم برد ریسک رو بازی کرده باشید حتماً متوجه می شید که آلمان نازی حتماً چقدر این وسط حرص خورده و به خودش پیچیده ! در واقع انقدر ژاپن خیال شوروی رو راحت می کنه که در تاریخ ۵ دسامبر ۱۹۴۱ که نیروهای نازی به حومه ی موسکو رسیده بودند ، با جابجایی نیروهای تازه نفس شوروی از مرز با ژاپن به جناح دیگر، شوروی با یک ضدحمله ی سنگین موفق به عقب راندن ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتری تمامی نیروهای آلمانی از تمامی جبهه ها می شه.
در این بین اما ژاپن پیاپی درگیر مذاکرات با آمریکا بود تا شاید بتونه هم فضای سیاسی رو بهبود ببخشه و هم جنگ با چین رو به سرانجامی که دوست داره برسونه. اما ایالات متحده ی آمریکا مدام سر باز میزد و در همین بازه ی زمانی ، بصورت مخفیانه با دو کشور بریتانیا و هلند در طرح دفاع مشترکی در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات هر یک از ۳ کشور شرکت داشت که در نهایت با تقویت نیروهای آمریکایی در فیلیپین ، به ژاپن اخطار داد آمریکا در مقابل هرگونه تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.
ژاپن که هیچ راهی در پیشبرد مذاکرات متصور نبود ، در تنگنای تحریم ها ، گزینه ی فرار به جلو رو مدنظر قرارداد و در عین تدارک خود برای حمله ، آخرین پیشنهاد خود را در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۱ به طرف آمریکایی خود ارائه داد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت می کرد به ازای قطع کمک های ایالات متحده به چین و همچنین اتمام تحریم نفت و دیگر تحریم ها ، نیروهای خود رو از جنوب هندوچین خارج کرده و دیگر به جنوب شرق آسیا ، مستعمرات اروپایی ها و آمریکا ، حمله نکند. پاسخ طرف آمریکایی ۶ روز بعد داده شد ؛ تخلیه ی چین و عقد پیمان عدم تخاصم با کشورهای غربی، بدون هیچ شرطی. این برای ژاپن معنیش خیلی واضح بود ، یا از تمام اهداف و برنامه هاشون در چین دست بکشن و یا منابع مورد نیازشون در مستعمرات هلند رو به زور تصاحب کنن. برای ژاپنی ها حالت اول غیر ممکن بود و از طرفی تحریم نفتی ، به خودی خود یک اعلان جنگ بود !
ژاپنیها برنامه داشتن تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه داشت رو ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنیها میتوانستند منابع مورد نیاز خودشون رو از جنوب شرقی آسیا استخراج کنند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در اقیانوس آرام پراکنده بودند دفاع کنند و در ادامه برای جلوگیری از دخالات آمریکا ، ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده رو نابود و اونها رو از فیلیپین بیرون برونند. پس دومین و بزرگترین اشتباه ژاپن در تاریخ ۷ دسامبر (۸ دسامبر به وقت آسیا ) ۱۹۴۱ با شروع جنگ اقیانوس آرام و حمله به نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در پرل هاربر، فیلیپین، مالایا، تایلند و هنگ کنگ آغاز شد !
حمله ای که منجر شد از طرفی ایالات متحده ، بریتانیا ، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به طور رسمی با ژاپن اعلان جنگ کنن و از طرف دیگه ، آلمان نازی و دیگر کشورهای محور ( متحدین ) با آمریکا اعلان جنگ کنن !
بگذارید یک بار خیلی خلاصه بهتون بگیم دقیقا ژآپن چه اشتباهاتی کرد. و چرا این اشتباه ها به کل منجر به تغییر مسیر جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نازی منجر شد.
آدولف هیتلر بعد از تصرف فرانسه می دونست تنها راه اینکه بریتانیا کوتاه بیاد و تسلیم شه اینه که بدونه یا دو ابرقدرت دیگه ، یعنی شوروی و آمریکا وارد جنگ نمی شن و یا اگر هم ورود کنن، در طرف دیگر جنگ پرچمدار خواهند بود. و می دونست شکست پیشین آلمان در جنگ جهانی قبلی ، یکی از دلایل بارزش جنگ در دو بازوی شرقی و غربی با اروپا و روسیه و تحلیل نیروی نظامی کشورش بوده است. به همین جهت در همان ابتدا پیش از حمله به لهستان با توافق پنهانی که در تقسیم لهستان به دو بخش شرقی و غربی بین خود و شوروی کسب کرده بود، در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۳۹ با شوروی پیمان عدم تعرض امضا کرد. حتی در نوامبر ۱۹۴۰ مذاکراتی بین شوروی و آلمان نازی جهت پیوستن شوروی به پیمان سه جانبه شکل گرفته بود و شوروی هم استقبال کرده بود. اما به دلیل امتیازاتی که شوروی از فنلاند ، بلغارستان ، ترکیه و ژاپن در نظرداشت و از نظر آدولف هیتلر زیاده خواهی تلقی می شد ، روابط سیاسی و همکاری اقتصادی دو کشور تیره و تار شد و این دقیقاً زمانی بود که شوروی به ژاپن ومعاهده ی عدم تعرض بین دو کشور روی آورد.
این از اولین ابرقدرت که چراغ سبز رو ژاپن در واقع در آوریل ۱۹۴۱ روشن کرد و بریتانیا نهایتاً در کمتر از دو ماه ، در ژوئیه ی همان سال با دشمن دیرینه ی خود، شوروی، اتحاد نظامی بریتانیا و شوروی علیه آلمان را شکل داد.
دومین ابر قدرت رو هم که رسماً ژاپن پا روی دمش گذاشت و بی جهت و خارج از برنامه ، وقتی ازش توقع می رفت به شرق دور شوروی حمله ور شه، برعکس به موقعیت نیروهای آمریکایی هجوم برد و ایالات متحده رو رسماً وارد این جنگ کرد !
آدم یه متحد مثل ژاپن داشته باشه ، می تونه خیالش راحت باشه که در واقع احتیاجی به دشمن نداره. و به همین جهت جدا از هر آنچه مورخین در تاریخ آغاز و پایان جنگ جهانی دوم مطرح می کنند، ما اینجا معتقدیم که جنگ جهانی دوم از همون روز جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ی ۱۹۳۷ شروع شد و راستش همونجا تموم شد !!! ژآپن یک تنه تکلیف کل جنگ رو روشن کرد . دستش درد نکنه. یعنی واضحتر بگیم ، اون بازی مونوپلی که زدید زیر میز و دعوا و درگیری شد رو یادتونه ؟ شما از همون موقع که زنگ زدید به هوشنگ و هوشنگ رو برای بازی دعوت کردید ! همه چی همونجا شروع شده و همونجا تموم شده !
ما حتماً براتون در بلاگ های بعدی بیشتر از گوشه و کنار جنگ جهانی دوم خواهیم گفت و امیدواریم که شما هم از خوندن این مطالب لذت ببرید.
پس فراموش نکنید، اگر به این دوره ی تاریک از تاریخ بشریت علاقه دارید و دنبال هیجان و اتاق فرار دلهوره آور یا حتی ترسناک هستید، حتما اتاق فرار BEHIND THE BARS از مجموعه اتاق های فرار اسکیپ کیوب رو تجربه کنید. برای اونهایی که اطلاعات بیشتری از جنگ جهانی دوم دارن، کلی ایستر اگ تو این بازیمون داریم.
منبع: بلاگ اسکیپ کیوب
بعضی وقتا آدم دلش میخواد از زندگی روزمره و تکراریش برای چند ساعتم که شده دور بشه و یه تجربهی جدید و متفاوت داشته باشه، این تجربه میتونه یه بازی خفن و هیجان انگیز باشه که یه ذره هم بترسونتمون و از حال و هوای همیشگی درمون بیاره! اتاق فرار یه گزینهی خیلی خوب واسه اینجور موقعهاست، ترسناک بودن، هیجان انگیز بودن و معماهای سخت و پیجیده، همهی چیزایین که اتاق فرار بهمون میده. تو این مقاله نگاهی داریم به معرفی ترسناک ترین و هیجان انگیزترین اتاق فراهای قاره آمریکا.
اتاق فرار زیرزمین
آمریکا، ایالت کالیفرنیا، لس آنجلس
توی این اتاق فرارِ فوق ترسناک، شما توسط ادوارد تَندی اسیر شدید. ادوارد فردیست نابغه و عشق معما، که خب ذائقهاش با بقیه کمی متفاوته! نه تنها معتقده که سبزیجات نمی تونه جای گوشت رو در رژیم غذایی بگیره، بلکه طعم گوشت آدمیزاد رو هم به هر گوشت دیگهای ترجیح می ده. این دوست خوش خوراکمون یک عقیده و منطق ساده دیگه هم داره. خیلی ساده است، به عقیده ادوارد آدم های کم هوش لایق زندگی نیستن! پس با طرح معماهای پیچیده هم آدمها رو الک می کنه و هم سرگرمی آشپزیاش رو دنبال می کنه. شما 45 دقیقه وقت دارین تا معماهای آقای تَندی رو حل کنید و از این مخمصه جون سالم بدر ببرید… اگر موفق بشین که شما رو به خیر و ادوارد رو به سلامت!! اگه نه… خب، فکر می کنید با چه سسی قراره سرو بشید؟
تسخیر نوریکو
کانادا، انتاریو، تورنتو
اگه اهل فیلم ترسناک باشید حتما میدونید که ژاپنیها سابقه خوبی توی فیلمهای ترسناک دارن و خیلی از فیلمهای ترسناک مطرحِ هالیوود در نهایت یک کپی از یک فیلم یا اثر ژاپنیه. اتاق فرار "تسخیر نوریکو" هم با همین حال و هوا ساخته شده. داستان دختر نوجوانی که پدرش مانع رسیدن او و عشقش به هم میشه، تصمیم به خودکشی میگیره و روحش کل خانواده رو از زندگی ساقط میکنه! این اتاق فرار از دیزاین بسیار قوی و ترسناکی بهرهمنده و دکور سنگین فضای بازی به تنهایی شمارو در بازی شوکه خواهد کرد. برای مثال پلکانی که به طبقه دوم میره و کاملا توی تاریکی فرو میره، بالا رفتن ازش دل شیر میخواد!! فضای تاریک، صداهای ترسناک و یک روح سرگردان دل شکسته کافیه تا تمام شرکت کنندههای این اتاق فرار رو از ترس سکته بده.
اتاق 479
آمریکا، ایالت نیویورک، نیویورک
بزرگترین اشتباه زندگی شما وارد شدن به این خوابگاه متروکه است. منظورمون فقط بازی نیست! کلا! تجربهی این اتاق فرار و امتحان کردنش واقعا اشتباهه! واقعا ترسناکه و روی روح و روان و زندگیتون قطعا تأثیر منفی میگذاره! داستان اما از این قراره که با وجود اینکه چندین ساله درِ این خوابگاه تخته شده، ولی همیشه صدای گریه و نالهای از داخل به گوش میرسه. به محض ورود شما به این ساختمونِ خرابه، در پشت سر شما با یک صدای قیریییییژ خاص و به یاد ماندنی بسته میشه، و از حالا هرچی جلوتر برید قراره مرز بین واقعیت و توهم براتون کمرنگ تر بشه.
اتاق فرار تیمارستان
آمریکا، ایالت کانِتیکت، اورَنج
دکتر دیوانه در کمین شماست!
شایعه شده که مریضهای سابق یه تیمارستان متروکه در بوستون، که همشون مردن، تحت آزمایشهای غیر انسانی دکتر بوردن بودهاند. شش کارآگاه برای تحقیق درمورد همین مسئله وارد این تیمارستان میشن و همگی ناپدید میشن. بعد از این اتفاق شما و دوستان کارآگاهتون متوجه رفت و آمد دکتر بوردن به ساختمون میشین. یعنی این دکتر دیوانه با این همه آدم چیکار کرده؟؟ سعی کنین قبل از برگشتن دکتر به تیمارستان افراد گم شده رو پیدا کنین و راز این محل کابوسوار رو حل کنین!!
اتاق جادوی سیاه
آمریکا، ایالت کالیفرنیا، آناهِیم
باید گفت اتاق فرار جادوی سیاه بیشتر از اینکه شبیه به یک اتاق فرار باشه، شاید شبیه به یک فیلم ترسناکه، و شما هم از قضا بازیگرهای این فیلم هستید. در همان ابتدا و زمان ورود به اتاق بر اساس تیپ شخصیتی، شما و دوستانتون هر یک نقشی به عهده میگیرید، کارآگاه، بچه خرخون، یاغی و یا … . معماها هم به دو شکل تقسیم می شوند، یک سری رو گروهی حل میکنید، و اما سری دیگر رو باید یک شخص معین به تنهایی وارد عمل بشه. اینجا دقیقا همون جایی است که قراره حسابی بترسید. وقتی خودتون رو جدا از دوستانتون اما نه کاملا تنها، که کنار یک جادوگر سیاه مییابید.
امیدواریم که حال و هوای این اتاقهای فرار رو دوست داشته باشید و اسم و جاشون تو خاطرتون بمونه که اگر قسمت شد (هم کرونا تموم شه و هم بتونید ویزاهای مربوطه رو بگیرید)، بتونید حتما بهشون سر بزنید و ترس و آدرنالین اونها رو از نزدیک تجربه کنید.
اما باید اضافه کنیم که خواهشا دقت داشته باشید، هرچند ترس، هر چه بیشترش جذابتره! اما تجربه بازیتون هرچه قراره ترسناکتر باشه، میبایست از استانداردهای ایمنی و اخلاقی بیشتری هم برخوردار باشه.
ایجاد ترس به هر قیمتی منطقی نیست. مثال ساده اینکه ما یک مار بوا رو بگذاریم تو اتاق در انتظار شرکت کننده. جدا از اینکه این کار مصداق حیوان آزاریست و ممنوعه، ولی خب بله! واقعا ترسناکه! چون واقعا میتونه استخونتون رو خورد کنه! ترس باید کنترل شده، مهار شده و در چهارچوب قوانین و استانداردهای تعریف شده باشه.
پس همواره دقت داشته باشید که به قیمت تجربه ترس، اجازه ندهید امنیت جانی شما به خطر بیفتد و یا به حقوق شخصی شما تعرض شود.
منبع : بلاگ اسکیپ
این هفته میخوایم شما رو با مفهوم پوکر فیس ( Poker Face ) آشنا کنیم.مفهوم اصلی پوکر فیس در یک جمله ی کوتاه یعنی اینکه آنچه چهره ات و رفتار فیزیکیت جدا از خواسته ی تو به مخاطبت نشون می ده . اونچه تو به زبون نمیاری اما، چهره ات مطرحش می کنه. یا حتی بیشتر ، اونچه تو دروغ میگی و چهره ات دروغت رو لو می ده و عکسش رو نمایش می ده.
می دونیم اگر این کلمه رو سرچ کنید تا ۲ صفحه از سرچ گوگلتون فقط لینک های مرتبط با خواننده ی مشهور آمریکایی با عینک درشتش لیدی گاگا خواهد بود. اما باور کنید این عبارت و مفهومش خیلی بیشتر از این حرفها می ارزه و می خوایم بهتون بگیم حتی از بابت مادی هم تاحالا خیلی بیشتر از لیدی گاگا و آهنگ و کنسرتهاش پول جابجا کرده !
اما چرا اسمش پوکر فیسه ؟ چون شاید اولین جایی که خیلی واضحتر ازش استفاده شده ، در بازی پوکر باشه. اگر با بازی پوکر آشنایی ندارید خیلی کوتاه معرفیش می کنیم. بازی پوکر یک بازی قمار با ورق پاسوره که در بازی، ورق خوب داشتن خیلی لازمه و همین باعث می شه آدمها مدام در حال بلاف زدن در بازی باشن. اگر ورقشون بده سعی کنن طوری جلوه بدن که ورقشون خوبه و بالعکس حتی ورقشون خوبه سعی کنن نشون ندن چه اندازه ورقشون خوبه تا شانس بردشون رو بیشتر کنن. خیلی سخته واقعاً این بازی رو در دو خط معرفی کرد. اما در همین اندازه بدونید برای بلاگ ما کافیه. کافیه یک نگاه به شرکت کننده های حرفه ایشون بندازید. اصولاً یا عینک آفتابی به چشم دارن. یا کلاهی سرشونه که چشماشون رو می پوشونه و یا حتی شالگردن دارن که نبض گردنشون رو بپوشونه ! اینا همشون نشونه هایی هستن که حریف می تونه باهاش دستتون رو بخونه ! حتی در این بازی برای شرکت کننده هاش یک سری حرکات مشخص هست که در طول بازی وقتی در انتظار حرکت حریف هستن، با مهره های ژتونشون انجام می دن تا در ناخودآگاهشون مرتکب حرکت اشتباهی نشن و دستشون لو نره.
پس با این اوصاف اولین برداشت هایی که از پوکر فیس صورت گرفته در این اندازه بوده که کی نسبت به دیگری ورق بهتر و یا بدتری داشته و همین خودش خیلیییییی بیشتر از خواننده ای که ازش صحبت شد پول جابجا کرده. اما پوکر فیس خیلی چیزهای دیگری رو نشون می ده و خیلی جاهای دیگه استفاده می شه. شما می تونید تشخیص بدید کی، کیو دوست داره. از کی یا از چه غذایی بدش میاد. اینکه طرفتون واقعا از اتفاق و یا شنیده ای از ته دل می خنده یا صرفاً حفظ ظاهر می کنه. اینکه طرف مقابل تا چه اندازه عصبانیه ، آیا فقط عصبانیه یا امکان داره بزودی به خودش یا به اطرافیانش آسیب بزنه ؟ و خلاصه اینکه هر حرفی که از طرفی زده می شه می تونید قضاوت کنید که راسته یا دروغه ؟
برای مثال در فرودگاه ها و یا دیگر اماکن عمومی که حفظ امنیت درش خیلی مهمه، اصولاً نیروهای امنیتی از آموزش های کلی چهره شناسی و پوکرفیس بهره مند هستن و ازش استفاده می کنن. به همین جهت پیشنهاد می کنم ، سعی کنید وقتی در فرودگاه هستید، بخصوص فرودگاه های بین المللی ، حتی اگر بدترین پیغام یا خبر رو در موبایلتون می خونید ، خونسردی خودتون رو حفظ کنید، وگرنه شاید باعث شه از تک تک گیت ها با حداکثر و انواع بازرسی های بدنی روبرو بشید. باور کنید بازرسی های بدنی کاملا بر اساس سلیقه ی مأمور روبروتونه. یا از چهره تون خوشش نمیاد. یا متأسفانه از نژادتون خوشش نمیاد و اگر نه حتماً یک استرسی، دلواپسی، ترس و یا خشمی در چهره تون دیده.
ما اینجا قصد داریم چند نمونه برای شما مثال بزنیم تا در کل با این مفهوم بیشتر آشنا شید. کتاب و مقاله در این رابطه زیاده. اما بنظرم خیلی سخت نگیرید. اگر می خواید بیشتر بدونید ، پیشنهاد می کنیم سریال LIE TO ME رو تماشا کنید. هم سرگرم کننده است و هم خوب تا اندازه ای آموزنده. برگردیم به مثال ها . مواردی که براتون کوتاه اشاره می کنیم نشانه های دروغ گفتنه. دروغ گفتن ، در این مفهوم رنگ نداره. دروغ یعنی هر زمانی که شما جدا از بخش حافظه ی خود ، از خلاقیتتون استفاده کنید. اینکه دروغ چه اندازه بزرگ یا کوچیک باشه خیلی در اینکه که شما سامانه ی عصبی خودمختار رو فعال می کنید تأثیری نداره و این سامانه همون سامانه ایه که قراره شما رو به مخاطبتون بفروشه ! پس مواظبش باشید.
دست به گردن و یا پشت سر زدن
دست به دهان زدن ( بخصوص وقتی فرد دو گوشه ی لب را فشار می دهد یعنی خود از کرده ی خود احساس پشیمانی می کند )
دست و یا خارش بینی
اگر فرد نشسته باشد ، شروع به جابجا کردن پاهای خود می کند ، گویی از شرایطی که درش قرار گرفته است راضی نیست.
اگر فرد ایستاده است ، صافتر و کشیده تر می ایستد
پلک زدن فرد کاهش میابد
شانه ی فرد ناخودآگاه جهش و تکان خواهد داشت
و ...
حتی روش های رایج دیگری هم هست که استفاده می شود، البته در بازجویی ، وگرنه در مکالمات روزانه لزومی ندارد شما تا این اندازه فرد رو به چالش بکشید که مطمئن شید دروغ یا راست می شنوید. اینکه برای مثال شما می توانید ابتدا از فرد سؤالی ساده بپرسید که مطمئن هستید برای پاسخگویی به حافظه ی خود رجوع می کند ، مثل اینکه دیشب شام چی خورده؟ فرد برای پاسخ لحظه ای از شما نگاهش را برداشته و به جهتی ( راست یا چپ ) خیره می شود و پاسخ شما را می دهد. شما دریچه ی نگاه و نیمکره ی کاربردی برای حافظه را شناسایی کردید و حالا می توانید از همان مخاطبتان سؤال مدنظرتون رو بپرسید. نگاه به جهت یکسان برابر با راستی و نگاه به خلاف جهت یعنی فرد در پاسخ از حافظه ی خود استفاده ای نداشته است ! آنچه دروغ شاید تلقی شود. هنوز باور ندارید ؟ کاری نداره ، بیاید این آزمایش رو امتحان کنید. از همان دوستی که در رابطه با شام ازش سؤال کردین بخواهید سؤال یکسان دیگری بابت ناهار روز گذشته رو بدون نگاه کردن به جهت خاطره و حافظه به شما پاسخ دهد. یا موفق نمی شود و یا کلللییی زمان می برد.
این موارد در چهره ی شما و اندام شما خلاصه نمی شود و حتی به گام صدای شما هم می رسد. شما از روی صرفاً صدای یک فرد می توانید تشخیص دهید دروغ می گوید و یا نه و جذابیت صدا این است که خیلی اوقات مشخص می کند فرد کدام عبارت را حتی دقیقاً دروغ گفته است.
در آخر این موضوعات همه تئوریست. شاید در بسیاری موارد جواب دهد، اما حتماً مثال نقض هم کم ندارد. به هر جهت خیلی سعی نکنید دروغ های اطرافیانتون رو کشف کنید چون بیشتر از هر کسی خودتون اذیت خواهید شد. چرا که خیلی ها عادت به حداقل اغراق در گفته هاشون دارن و قصدشون شاید صرفاً جذاب کردن آنچه مطرح می کنن برای شما باشه. پس سخت نگیرید و هرگز در زندگی روزمره ازش بهره نبرید !
بگذریم ! همه اینها رو گفتیم که بگیم اونچه در اتاق فرار BLOW YOUR CANDLES از مجموعه اتاق فرار اسکیپ کیوب مطرحه اتفاقاً تشخیص دروغ در بازجویی های ۴ مضنون داستانه ! البته شما قرار نیست به این مهارت مسلط باشید و کافیه به تناقض در داده هایی که بدست آوردید و از بازجویی ها می شنوید دقت کنید. فراموش نکنید تمام مضنونین دروغ می گن. شما غیر از دروغ باید تشخیص بدید کدام دروغ مهمتر و گویای معمای قتل پرونده است ! حالا این وسط اگر در صدا و گام صداها هم تونستید مهارتی کسب کنید هم که چه بهتر ! منتظرتون هستیم !
منبع: بلاگ اسکیپ